|
|
صفحه نخست | سخن سبز | در باره مسجد | فعالیت ها | برنامه ها | حماسه حضور | نخبگان | حامیان | پرسش و پاسخ | نوا و نما | پیوندها | ارتباط با ما |
|
مسجد در ادبیات فارسی
|
شعر
حافظ:
دوش از مسجد سوی میخانه، آمد
پیرما
همه کس طالب یاراند، چه
هشیار چه مست
غرض ز مسجد و میخانهام وصال
شماست
گر زمسجد به خرابات شدم خرده
مگیر
من ز مسجد به خرابات نه به
خود افتادم
یاد باد آن که خرابات نشین
بودم و مست
سعدی: روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود؟
شیخ بهائی: گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
ضربالمثل «برای یک بینماز، در مسجد را نمیبندند.» «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.» «در مسجده، نه کندنی است نه سوزاندنی.» «مسجد جای خوابیدن نیست.» «باب مسجد است، نه از جای گشادنی نه آتش گرفتنی.» «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد، یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید.»
|