صفحه نخست | سخن سبز | در باره مسجد | فعالیت ها | برنامه ها | حماسه حضور | نخبگان | حامیان | پرسش و پاسخ | نوا و نما | پیوندها | ارتباط با ما

 

 

شرح حال شهید قدرت الله رحمانی

 

 

شهيد قدرت الله رحمانی

فرزند: شکرالله

تاریخ شهادت: بیست و هفتم آبانماه 1362

تاریخ خاکسپاری: دوم تیرماه 1373

محل مزار: تهران – گلزار بهشت زهرا(س) - قطعه 44 - ردیف 64 - شماره 22

 

     شهید قدرت الله رحمانی در تاریخ بیست و پنجم بهمن سال یکهزار و سیصد و سی و هفت در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و دوران کودکی را با تربیتی صحیح و اسلامی در آغوش پدر و مادری مهربان سپری نمود و سپس راهی مدرسه و تحصیل شد، هنوز سنین نوجوانی را پشت سر نگذاشته بود که همراه با درس خواندن جهت کمک به مخارج خانه جذب بازار کار شد و با آن همه مشکلات در کنار این کارها، مسائل مذهبی و دینی و مبارزات سیاسی را بطور مستمر و مداوم با شرکت در مساجد و جلسات محرمانه و آشکار ادامه می داد و با اداره ی برخی جلسات در مساجد، شاگردان خوبی پرورش داد.

 با شروع انقلاب اسلامی او نیز فعالانه در اعتصابات و تظاهرات و مبارزات انقلابی و چاپ و پخش اعلامیه ها و تصاویر  حضرت امام (رحمه الله علیه) شرکت نمود.

در روز 22 بهمن 57 در شکست مزدوران شاه در تسلیحات تهران، فعالیت چشمگیر داشت و از همان روز به صورت مسلحانه خود را وقف خدمت به انقلاب اسلامی نمود و با کمک دیگر برادران و دوستانش، کمیته انقلاب اسلامی در مسجد رحمتیه را تشکیل داد و به صورت شبانه روزی در حفظ و پاسداری از نظام اسلامی کوشش نمود. با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بلافاصله به عضویت سپاه پاسداران در آمد و چند سال در پادگان امام حسین (ع) به آموزش و پرورش نیروهای بسیجی و سپاهی اشتغال داشت و پس از مدتی به نیروهای اطلاعات پیوست، اما عشق به جهاد در کنار بسیجیان او را مشتاقانه به سوی جبهه های نبرد با کفار بعثی کشاند.

در اثر شجاعت و لیاقتی که داشت، به فرماندهی برگزیده شد. با عضویت در کادر گردان حبیب ابن مظاهر از لشکر 27 محمد رسول الله در عملیات های متعددی شرکت نمود و پس از کسب پیروزی های فراوان برای لشکر اسلام در عملیات خیبر، پس از رشادت ها و دلاورمردی های فراوان به روز شهادت آغوش گشوده با نظر به وجه الله عاشقانه به لقاالله پیوست.

پیکر مطهرش پس از 11 سال غربت به آغوش وطن اسلامی نزد خانواده اش بازگشت و پس از تشییع با شکوهی در قطعه 44 بهشت زهرا به خاک سپرده شد. عروج خونین و ملکوتی این فرزند راستین اسلام و اسوی صبر و استقامت و زهد و تقوی و شجاعت و شهامت بر رهبر معظم انقلاب و امت شهید پرور و خانواده اش تبریک و تسلیت باد.

از این شهید عزیز، یک فرزند به نام محمد به یادگار مانده است که امید است همان گونه که در وصیت نامه ی پدرش آمده است در اینده از سربازان امام زمان(عج) و ادامه دهنده راه پدر شهیدش باشد. انشاالله تعالی

 

 

وصیت نامه شهید قدرت الله رحمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در هر جمع و جماعت و در هر محفل اسلامی و در هر گردهمایی برای یاری الله در انتظار قربانی هستیم و در انتظار شهادت.

 امام خمینی (رحمه الله علیه)

 

أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ  أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ 

 

وصیت نامه ی بنده گنهکار خداوند، قدرت الله رحمانی فرزند شکرالله، که البته اصل وصیت نامه نزد استاد عزیز و گرامیم حاج غلامرضا عقیقی می باشد که وصی اینجانب می باشد.

اما این وصیت نامه را چند ساعت قبل از عملیات در تاریخ جمعه بیست و هفتم آبانماه یکهزارو سیصدو شصت و دو می نویسم و شروع آن را با اعتقاداتم شروع می کنم که انشاالله مورد قبول خداوند تبارک و تعالی قرار گیرد، و آن این است که می گویم من که: خداوند تبارک و تعالی واحد است و مثلی برای او نیست و از ابطال و حد تشبیه خارج است و جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه پدیدآورنده ی اجسام و صورت ها و خلق کننده عرض ها و جوهر هاست و پروردگار و مالک هر چیز است و هر چیز را جعل و احداث کرده. و می گویم من که محمد(ص) بنده و رسول خدا و خاتم پیغمبران است و بعد از او پیغمبری نخواهد بود تا روز قیامت. و شریعت آن حضرت، آخر همه شرایع است و شریعتی نیست بعد از آن تا روز قیامت. و می گویم من که امام و خلیفه و ولی امر بعد از پیغمبر امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) و بعد از آن امام حسن(ع) و بعد از آن امام حسین(ع) و بعد از آن امام علی ابن الحسین(ع) و بعد محمد ابن علی(ع) و بعد جعفر ابن محمد(ع) و بعد موسی ابن جعفر(ع) و بعد علی ابن موسی(ع) و بعد محمد ابن علی(ع) و بعد علی ابن محمد(ع) و بعد حسن ابن علی(ع) و بعد هم حجت ابن الحسن العسکری (روحی له الفدا) که هم اکنون غایب است و در زمان غیبت ایشان ولایت فقیه است که خود آن حضرت فرمودند:

 

وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ

 

حضرت فرمودند: در حوادثی که اتفاق می افتد، پس رجوع کنید به روایت کننده های حدیث های ما (که مراجع تقلید و ولایت فقیه می باشند)، که الان ولی فقیه حضرت امام خمینی (دامت برکاته) می باشند. پس بدرستی که آن ها (ولی فقیه) حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم.

 

 

و می گویم که دوست این بزرگواران دوست خداست و دشمن ایشان، دشمن خداست و اطاعت ایشان اطاعت خداست و معصیت ایشان معصیت خداست و می گویم که معراج حق است و سوال در قبر حق است و بهشت حق است و دوزخ حق است و صراط حق است و میزان حق است و آنکه قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست و خداوند زنده و انگیخته می کند کسانی را که در قبرها جا دارند. و می گویم که فرایض واجبه بعد از ولایت (دوستی خدا و رسول و ائمه) نماز است و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امربمعروف و نهی از منکر است.

خدایا این وصیت نامه را در حالی می نویسم که با کوله باری از گناه راه به هیچ جا نبرده ام و فقط شرمنده و درمانده رو به درگاه تو آورده ام. زیرا که در رحمت تو همیشه باز است و لطف و مهر تو چنان عظیم است که با این بار عظیم گناه باز بنده ات را می بخشی و او را می پذیری. این عبد عاصی هم اکنون به خواست خداوند بزرگ که در هم کوبنده ستمگران است آماده ی یک عملیات می شود تا شاید خداوند نظر لطفی به من بکند و به مهمانی بسیار عظیم و با شکوه پروردگارم راهم دهند، اگر لیاقت آن را داشته باشم.

من با ایمانی که به خدا و روز قیامت داشتم وظیفه ی شرعی خود دانستم که پا به عرصه ی جهاد بگذارم و شاید در راه خدا کشته شوم من همیشه آرزویم این بود و همیشه با خودم می گفتم "خدایا چه می شد اگر من در کربلا بودم و در رکاب امام حسین (ع) شهید می شدم". اما می فهمیدم که لیاقت آن را نداشته و ندارم. حالا هم آماده ام تا در جبهه که ادامه ی همان راه کربلاست در راه خدا کشته شوم، ولی آیا کشته شدن مرا می توان شهادت نامید؟

خدایا نا امید نیستم ولی در خود هیچ لیاقت شهادت نمی بینم. ولی آگاهم که تو توبه پذیری. من به درگاه شما توبه می کنم و هدفم جلب رضایت خداست.

خدایا فقط از تو می خواهم که از من راضی باشی تا پاک از این دنیا بروم. هدفم شهادت نیست، بلکه هدفم جلب رضایت توست و تو خودت میدانی که این شعر همیشه ورد زبانم است که:

 

یکی درد و یکی درمان پسندد + یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل هجران + پسندم آنچه را جانان پسندد

 

همانگونه که امام حسین (ع) در لحظات آخر سر به سجده گذاشت و فرمود:

 

الهی رضا بِرضائِکَ وَ صَبراً لِبَلائِک وَ تَسلیماً لِقضائک لا مَعْبود سواک یا غیاثَ المُسْتَغیثین

 

هم اکنون آماده ام که در راه تو، یکباره جان دهم، یا اینکه کم کم و به تدریج و یا آنکه در راهت معلول شوم و دست و پایم از بدن جدا شود. به هر حال فقط رضایت تو را می خواهم و بس. بقیه را به خودت واگذار می کنم.

 

و اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد

 

و خداوند بینا و آگاه به بندگان است.

 

به همسرم سفارش می کنم که از رفتن من هیچ ناراحت نباشد، زیرا که شریک زندگی اش را و عزیزترین همراهش را در راه خدا داده است و باید افتخار کند که این امانت الهی را به صاحب اصلی اش خداوند بزرگ تحویل داده است چرا که:

 

إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ

 

و پسرم محمد را خوب تربیت کند و او را یک سرباز امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بار بیاورد تا او هم راه مرا ادامه دهد و وقتی بزرگ شد انشاالله خودش وزنه ای برای اسلام باشد. زیرا فرزندان شهدا باید از پدران خود درس گرفته و خیلی بهتر از آن ها راهشان را ادامه دهند.

همچنین از همسرم می خواهم که از دست من راضی باشد و مرا حلال کند. می دانم که یک همسر خوب برای او نبودم. ولی امیدوارم مرا ببخشد و برای من دعا کند که اگر خداوند این شهادت را از من بپذیرد حتما او را شفاعت خواهم کرد و انشاالله خداوند اجر شهید به ایشان هم عنایت کند. من از دست ایشان راضی هستم. انشاالله خداوند هم از ایشان راضی باشد.

همسرم بعد از من اختیار زندگی با توست. خواستی تنها زندگی کن و خواستی هم شوهر دیگری برای خود انتخاب کن. اما نظر من این است که تنها زندگی نکنی و شوهر دیگری برای خود انتخاب کنی. اما شوهری که در خط امام و حزب اللهی باشد و عاشق شهادت که ادامه دهنده راه شهدا باشد. انشاالله.

به مادرم سفارش می کنم که از رفتن من ناراحت نباشد زیرا که فرزندش را در بهترین راه که راه خداست داده و باید افتخار کند. از ایشان هم می خواهم که مرا حلال کند و از خدا بخواهد که من جزء شهداء راه خدا باشم و خداوند این عبادت و این اعمال را قبول کند تا انشاالله بتوانم در آن دنیا شفیع ایشان و مرحوم پدر بزرگوارم باشم که پدر و مادرم بر گردن من خیلی حق دارند و اگر من الان در جبهه هستم در اثر تربیت های پدر و مادرم است که منت گذاشته و این گونه مرا تربیت کرده اند. خداوند انشاالله اجر شهید را به آنها عنایت فرماید و به مادرم صبر بدهد تا بعد از من دیگر برادرانم را هم به جبهه بفرستد تا راه مرا ادامه دهند.

نگاه به خانواده های شهدا مثل خانواده ی شهید افراسیابی که اکنون چهار پسرش در راه اسلام شهید شده اند و افتخار می کند.(می نمایند).

 

 

مادرم من هم، همچنین امید است فرزندانش را آماده شهادت کند و افتخار کند که دارای شش پسر است و می تواند در راه اسلام چند شهید بدهد. خداوند انشاالله توفیق بدهد تا ایشان هم بتوانند در راه خدا چندین قربانی بدهد.

مادرم مقام شهید آنقدر زیاد است که امام خمینی آرزوی شهید شدن دارد. پس به این موضوع افتخار کن و برای دیگر مادران درس باش که بانوی تو حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دخترش زینب کبری (علیها سلام) است و تو باید زینب وار راه مرا ادامه دهی. خداوند انشاالله این قربانی را از شما هم قبول فرماید و با فضلش با ما و شما رفتار کند.

به خواهرم سفارش می کنم که بعد از من ناراحتی نکند زیرا چیزی را از دست نداده بلکه افتخاری نصیب او شده که خواهر شهید گردد.

خواهرم به زینب (سلام الله علیها) نگاه کن که در صحرای کربلا برادرش را در راه خدا داد و همچنین فرزندش را، بعد هم خودش پیام رسان خون شهدا بود. تو باید از زینب (سلام الله علیها) درس بگیری.

به برادرانم سفارش می کنم که با سربلندی و افتخار در جامعه زندگی کنند و راه مرا ادامه دهند که خداوند انشاالله به آنها توفیق بدهد.

برادران همان گونه که امام فرمود هر کاری می کنید برای خدا باشد که امام خمینی فرمود: هیچ توفیقی بالاتر از این نیست که انسان کار را فقط برای الله انجام دهد.

دوستان و برادران من ناراحت نشوید که این چندمین دوست است که از دست می دهید بلکه خوشحال باشید که چنین دوستانی داشتیدکه تا به حال چندتای آنها لیاقت آن را داشتند که مورد لطف خداوند قرار بگیرند و به شهادت برسند.

برادران راضی به رضای خداوند باشید در نظر داشته باشید که همیشه در معرض امتحان خداوند هستیم. فرقی نمی کند یکی در زنده ماندن و سلامت امتحان می شود یکی در مجروح و معلول شدن پس همیشه آماده باشید که از امتحان خداوند پیروز و سربلند بیرون آیید.

از دیگر کسانی که به گردن من حق دارند، پدر زن و مادر زن من می باشند که خیلی نسبت به من محبت داشتند و مرا مثل فرزند خودشان دوست می داشتند. از آن ها هم تشکر می کنم و امیدوارم مرا حلال کنند و برای من دعا کنند که خداوند انشاالله اجر شهید را هم به آن ها عنایت کند. بعد از من ناراحت نباشید چرا که من به آرزوی خود رسیدم. من اگر ازدواج هم کردم خواستم به وظیفه ی شرعی خود عمل کنم. شما هم خوشحال باشید برای خود با اینکه پسر بزرگ نداشتید به جبهه بفرستید، یک شفیع پیدا کرده اید، خداوند انشاالله به شما توفیق بدهد که در خط امام باشید و راه شهدا را ادامه دهید و از امام دقیقا پیروی کنید، که ایشان راه خدا را می روند و اسلام همیشه پیروز است. برای سلامت امام و پیروزی رزمندگان و فرج امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنید.

 

عبد عاصی و حقیر خداوند

قدرت الله رحمانی

بیست و هفتم آبانماه یکهزار و سیصد و شصت و دو

 

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا

رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما

زیارت کربلا نصیب ما بگردان

مجروحین و جانبازان شفا عنایت فرما

صدام و لشکرش را نابودشان بگردان

 اسیران حزب الله آزادشان بگردان

 

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَاجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَاجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنُونَ

 

 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.